پيام
+
در زلال آفتاب نگاه خداوند، قنوت عشق را عاشقانه به زمزمه مي نشينيم
در روز عرفه که سجاده اي به وسعت هستي گسترده است
گروه جرقه ايراني
90/12/27
صاحب
مطمئن باش ، حرفهايت هرچند تکراري باشد
يکي هست که به آنها گوش ميدهد آن کسي نيست جز خدا
صاحب
دل در جوشش ناب عرفه، وضو مي گيرد
و در صحراي تفتيده عرفات، جاري مي شود
آن جا که ايوان هزار نقش خداشناسي است
صاحب
از خدا برگشتگان را کار چندان سخت نيست
سخت کار ما بود کز ما خدا برگشته است
صاحب
اينجا کسي براي تو جا وا نميکند اين خاک احترام به دريا نميکند/
شهر پر از هواي نفسم را گرفته است اينجا کسي هواي مسيحا نميکند
صاحب
دنيا مرا براي خودش خواست اي رفيق شيطان که فکر آدم و حوا نميکند/
پاي تو کم کسي ز خودش دست شسته است اينجا کسي مسافرت از ما نميکند
صاحب
نامت براي رفع بلا روي تاقچه است ورنه کسي نگاه به آقا نميکند /
از سير چشمهاي تو فيضي نمي برد قومي که ميل عالم بالا نميکند/
صاحب
شبهاي عاشقان چقدر طول مي کشد ما را جدا ز خود شب يلدا نميکند /
خون مي خوريم و شکر خداوند مي کنيم با ما فراق بهتر از اين تا نميکند