خیلی از ما هنگامی که حس می کنیم کمی چاق شده ایم و اضافه وزن داریم سریعا به فکر چاره می افتیم تا وزن خود را کاهش دهیم . اما شاید هرگز فکر نکنیم که گناهان ما چقدر وزن دارد؟ تا چه وزنی نرمال است؟ و چه وزنی از آن ها ما را در بحران قرار خواهد داد؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ماباید کمی به فکر این گناهان چاق شده مان باشیم اگر کمی بنشینیم و حساب کتاب کنیم تا حدودی می توانیم وزنشان را تخمین بزنیم ، نباید بگذاریم اینقدر رشد کند و چاق شود که نتوانیم تحملش کنیم و کمر انسانیتمان را بشکند .
خوب هم می دانیم که دیر یا زود باید برداریمش بر کولمان بگذاریم و راهی سفری پر خوف و خطر شویم ، حالا چطور ممکن است بتوانیم با این غول بی شاخ و دم که سوارمان شده از پلی که به اندازه مو باریک است و به اندازه شمشیر برنده گذشت؟ این امکان ندارد با هیچ محاسبه ریاضی هم جور در نمی آید این سقوط حتمی است. پس هر چه سریعتر باید یا خود ، درمانی برایش پیدا کنیم یا به یک متخصص مراجعه کرده و بخواهیم کمکمان کند ادامه مطلب
● رایحه ●
اماما عاشق توییم و دوستدار دوستداران تو و خاک پای منتظران تو ،اما فسوسا که خود، خانه دل را برای انتظار تو مهیا نساخته اییم .
اماما با مژگان نروبیده ایم گرد راه را ، با اشک نشسته ایم غبار دل را .
اماما نروبیده ایم غبار گناه از دل ،اما عاشقیم ، نمی دانیم این عشق سوزان در کجای جانمان جا گرفته است که بی تابمان کرده
اماما شرمنده ایم که خانه دل را برای حکمرانی تو پاک نساخته ایم .
اماما ، از کاروان عاشقان تو ، عقب مانده ایم مرکب رهوار نداریم که به این کاروان شور انگیز دست یابیم.
اماما ، راه پیچاپیچ است و پر از گردنه های هراس انگیز ، ما بی پا افزار و توشه سرگردان.
اماما ،بیم آن را داریم در عمق شب گم شویم و گرفتار رهزنان
اماما می دانیم که خود خود را به وادی حول انگیز بلا افکنده ایم ، اما هنوز کور سویی از چراغ عشق ، در جانمان سوسو می زند .
اماما ، دریا آشنایان به عمق دریای عشق فرو رفتند و ما در ساحل مانده ایم، نه چشمی که آن همه زیبایی را ببینیم و نه انسی با امواج که با آنها در آمیزیم و نه پرتویی از عشق که به جان حقسقت راه یابیم.
اماما، عشق رخی نمود و جلوه ای کرد ،ولی ما سرگرم بودیم و از شربت گوارای عشق،مارا بهره ای نرسید
اماما ، نسیم عشق وزید و ما در غفلت بودیم اینکه بی نصیبی از نسیم عشق چگونه از این بیابان آتشناک رهایی یابیم و جانهای پژمرده خود را با نسیم دل انگیز شاداب کنیم.
اماما ، راه دشوار ست و رهزن ، بسیار و عجبا همه در لباس مهر و محبت و راهنما و دل می سوزانند و به نرنی و گرمی ، راه می بندند که ما راه می نمایانیم. ادامه …. دارد
بصیرت این است. بصیرت وقتى بود، غبارآلودگى فتنه نمیتواند آنها را گمراه کند، آنها را به اشتباه بیندازد. اگر بصیرت نبود، انسان ولو با نیت خوب، گاهى در راه بد قدم میگذارد. شما در جبههى جنگ اگر راه را بلد نباشید، اگر نقشهخوانى بلد نباشید، اگر قطبنما در اختیار نداشته باشید، یک وقت نگاه میکنید مىبینید در محاصرهى دشمن قرار گرفتهاید؛ راه را عوضى آمدهاید، دشمن بر شما مسلط میشود. این قطبنما همان بصیرت است.
در زندگىِ پیچیدهى اجتماعىِ امروز، بدون بصیرت نمیشود حرکت کرد. جوانها باید فکر کنند، بیندیشند، بصیرت خودشان را افزایش بدهند. معلمان روحانى، متعهدان موجود در جامعهى ما از اهل سواد و فرهنگ، از دانشگاهى و حوزوى، باید به مسئلهى بصیرت اهمیت بدهند؛ بصیرت در هدف، بصیرت در وسیله، بصیرت در شناخت دشمن، بصیرت در شناخت موانع راه، بصیرت در شناخت راههاى جلوگیرى از این موانع و برداشتن این موانع؛ این بصیرتها لازم است. وقتى بصیرت بود، آنوقت شما میدانید با کِى طرفید، ابزار لازم را با خودتان برمیدارید. یک روز شما میخواهید تو خیابان قدم بزنید، خوب، با لباس معمولى، با یک دمپائى هم میشود رفت تو خیابان قدم زد؛ اما یک روز میخواهید بروید قلهى دماوند را فتح کنید، او دیگر تجهیزات خودش را میخواهد. بصیرت یعنى اینکه بدانید چه میخواهید، تا بدانید چه باید با خودتان داشته باشید.
جمهورى اسلامى یک سخن تازه را به عرصهى سیاست جهان آورد. این سخن تازه امروز و هنوز بعد از گذشت سى سال، در فرهنگ سیاسى دنیا یک سخن جدید و تازه و جذاب است. لذا مىبینید ملتها نسبت به جمهورى اسلامى احساس اهتمام میکنند، احساس علاقه میکنند. وقتى انتخابات شما با شرکتِ هشتاد و پنج درصد مردم اتفاق مىافتد، مردم در بخشهاى مختلف، در کشورهاى مختلف، علاقهمندان جمهورى اسلامى خوشحال میشوند، شعار میدهند و این را منتقل میکنند؛ ما از راههاى مختلف آن را میفهمیم. وقتى دشمن براى اینکه این انتخابات را، این حضور عظیم را، این پیروزى بزرگ سیاسى را خراب بکند، به شایعهافکنى، به تهمتزنى، به ایجاد اغتشاش در گوشهاى از کشور دست میزند، مىبینیم نگران شدند؛ ملتها نگران میشوند؛ در لبنان، در پاکستان، در افغانستان، در مناطق گوناگون، هر جا شیعه هست، هر جا مسلمان مخلصى هست، مىبینیم از وضع کشور نگران میشوند. این نشان دهندهى حضور زندهى تفکر جمهورى اسلامى در دنیاى اسلام است.
جمهورى اسلامى دو جزء دارد: جمهورى است، یعنى مردمى است؛ اسلامى است، یعنى بر پایهى ارزشهاى الهى و شریعت الهى است.
مردمى است، یعنى مردم در تشکیل این نظام، در بر روى کار آوردن مسئولان این نظام نقش دارند، پس مردم احساس مسئولیت میکنند؛ مردم برکنار نیستند. مردمى است، یعنى مسئولان نظام از مردم و نزدیک به مردم باشند، خوى اشرافیگرى، خوى جدائى از مردم، خوى بىاعتنائى و تحقیر مردم در آنها نباشد. ملت ما قرنهاى متمادى خوى اشرافیگرى را، استبداد و دیکتاتورى را در حاکمان نابحقِ این کشور تجربه کرده و دوران جمهورى اسلامى دیگر نمیتواند اینجور باشد. دوران جمهورى اسلامى یعنى دوران حاکمیت آن کسانى که از مردمند، با مردمند، منتخب مردمند، در کنار مردمند، رفتارشان شبیه رفتار مردم است. این، معناى مردمى است. مردمى است، یعنى باید به عقاید مردم، به حیثیت مردم، به هویت مردم، به شخصیت مردم، به کرامت مردم اهمیت گذاشته بشود. اینها مردمى است،اسلامى است، یعنى همهى آنچه که گفتیم، پشتوانهى معنوى پیدا میکند. حکومتهاى دموکراسى سکولار، بیگانهى از دین، جداى از دین، و در مواردى ضد دین، میروند کنار. اسلامى است، یعنى مردم در کار دنیایشان هم که کار میکنند، تلاش میکنند، در واقع دارند کارِ خدائى میکنند. آن کسانى که براى جامعه کار میکنند، آن کسانى که براى استحکام نظام کار میکنند، آن کسانى که براى پیشبرد کلمهى این نظام و این کشور و اعلاى کلمهى این نظام کار میکنند، براى خدا دارند کار میکنند. خدائى است. این خیلى ارزش دارد، این یک نسخهى جدید است؛ این نسخهى جدیدى است که دنیا این را بعد از زمان پیامبران و بعد از صدر اسلام تا امروز، دیگر ندیده. این، چیز کمى نیست. این، دشمن دارد. دیکتاتورهاى عالم هم دشمن این نظامند؛ سلطهگران و متجاوزان به حقوق ملتها هم دشمن این نظامند؛ باید منتظر دشمنى بود. منتها این ملت نشان داده است که این دشمنىها در ایستادگى او اثرى ندارد. سى سال است دشمنها، دشمنى میکنند و ملت ایران ایستادگى میکند و نتیجهى این چالش، پیشرفت شگفتانگیز ملت ایران شده و این پیشرفت بعد از این هم ادامه خواهد داشت
جوانان عزیز! هر چه میتوانید در افزایش بصیرت خود، در عمق بخشیدن به بصیرت خود، تلاش کنید و نگذارید، دشمنان از بىبصیرتى ما استفاده کنند؛ دشمن به شکل دوست جلوه کند، حقیقت به شکل باطل و باطل در لباس حقیقت. امیرالمؤمنین در یک خطبهاى از جملهى مهمترین مشکلات جامعه همین را میشمارد: «انّما بدء الوقوع الفتن اهواء تتّبع و احکام تبتدع یخالف فیها کتاب اللَّه».(4) در همین خطبه، امیرالمؤمنین میفرماید: اگر حق به طور واضح در مقابل مردم آشکار و ظاهر بشود، کسى نمیتواند زبان علیه حق باز کند. اگر باطل هم خودش را به طور آشکار نشان بدهد، مردم به سمت باطل نخواهند رفت. «و لکن یؤخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان». آن کسانى که مردم را میخواهند گمراه بکنند، باطل را به صورت خالص نمىآورند؛ باطل و حق را آمیخته میکنند، ممزوج میکنند، آن وقت نتیجه این میشود که «فهنالک یستولى الشّیطان على اولیائه»؛ حق، براى طرفداران حق هم مشتبه میشود. این است که بصیرت میشود اولین وظیفهى ما. نگذاریم حق و باطل مشتبه بشود.
امروز در مقابل نظام جمهورى اسلامى که فعلاً قلهى اسلامطلبى در دنیاى اسلام است، صفوفى قرار گرفتهاند؛ استکبار جهانى در قلب آن صفوف است؛ صهیونیست در قلب آن صفوف است. اینها به طور صریح، دشمنان خونى اسلامند، پس دشمنان خونى جمهورى اسلامىاند. این شد یک معیار. اگر حرکتى کردیم، کارى کردیم که به نفع این دشمن انجام گرفت، باید بدانیم اگر غافلیم، هوشیار بشویم، بدانیم که داریم راه غلط میرویم. اگر حرکتى کردیم که دیدیم این دشمن را خشمگین میکند، بدانیم که راهمان راهِ درست است. دشمن از پیشرفت ملت ایران خشمگین میشود، از موفقیتهاى شما خشمگین میشود، از استحکام نظام اسلامى خشمگین میشود. شما ببینید از کدامیک از کارهاى ما دشمن خشمگین میشود؛ آن چیزى که دشمن را خشمگین میکند، این همان خط درست است. آن چیزى که دشمن را مشعوف میکند، ذوقزده میکند، سعى میکند بر روى او هى تکیه کند؛ در تبلیغات، در سیاستورزى، این آن خط کج است؛ این همان زاویهدارى است. این معیارها را در نظر داشته باشید. این معیارها حقایق را روشن خواهد کرد. در بسیارى از موارد آن جائى که اشتباهى پیش مىآید، با این معیارها میشود آن اشتباه را برطرف کرد.
به خداى متعال باید توکل کرد، به خدا باید اعتماد کرد، به خداى متعال باید حسن ظن داشت. خداى متعال وعده کرده است: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛(5) آن کسانى که در راه نصرت دینِ خدا حرکت میکنند، وقتى حرکت کنند، خدا آنها را نصرت میدهد. بله، طرفدار دین خدا باشیم، کارى هم انجام ندهیم، گوشهى خانه بخوابیم، نصرتى وجود ندارد؛ اما وقتى که حرکت میکنیم براى نصرت دین خدا، ممکن است هزینه هم داشته باشد، اما نصرت قطعى است؛ همچنانى که از اول انقلاب تا امروز، در چالشهاى گوناگون، ملت ایران پیروز شده است؛ این نصرت الهى است. در جنگ تحمیلى، هشت سال، تقریباً همهى دنیاى مطرح آن روز، پشت سر دشمن ما قرار گرفتند و با ما جنگیدند؛ آمریکا به آنها کمک کرد، شوروى به آنها کمک کرد، ناتو به آنها کمک کرد، همسایگان بىانصاف به آنها کمک کردند؛ پول دادند، امکانات دادند و همهى اینها در مقابل جمهورى اسلامى قرار گرفتند و قصدشان تجزیهى ایران بود، قصدشان جدا کردن خوزستان بود، قصدشان تصرف سرزمین بود، که بتوانند جمهورى اسلامى را به بىکفایتى متهم کنند و ساقط کنند؛ اما خداى متعال تو دهن آنها زد و ملت ایران با صبر خود، با ایستادگى خود، با بصیرت خود، به دشمنان آنچنان ضربهاى وارد کرد که عقبنشینى کردند. این امکان همیشه در اختیار شماست.
پروردگارا! به محمد و آل محمد، همچنانى که این باران رحمت امروز بر سر این مردم میبارد، رحمت و فضل و هدایت خودت را بر سر همهى ما بباران. پروردگارا! ما را همواره با اسلام و با قرآن زنده بدار. پروردگارا! روزبهروز عزت و سربلندى و اقتدار ملت ایران را بیشتر کن. پروردگارا! هر آن کسى که براى این ملت دل میسوزاند، کار میکند، تلاش میکند، خدمت میکند، مشمول لطف و رحمت و عنایت خودت قرار بده. پروردگارا! آنهائى که به این ملت بد میکنند، آنهائى که لطمه میزنند، آنهائى که در وحدت این ملت شکاف ایجاد میکنند، آنها را از لطف و رحمت خودت محروم کن. پروردگارا! ما را بندگان صالح خود و سربازان حقیقى اسلام قرار بده؛ قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن؛ روح مطهر امام بزرگوار و ارواح طیبهى شهدا را از ما راضى کن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
<< خود آگاهی >> با توجه به فطرت :
میدانیم که در فرهنگ اسلامی و سخن معصومان شناخت خود به عنوان بهترین و پر فایده ترین شناخت ها معرفی شده و نزدیک ترین راه برای شناخت خداوند تلقی می شود. البته منظور از خود آگاهی در اینجا ( معرفت نفس )، آن هم به صورت کامل و جامع و عمیق نیست بلکه شناخت اجمالی از خود فطری انسان و ویزگی هایی که هرانسانی فط تا حائز آن باشد نیز کفایت می کند. به عبارت دیگر بدانیم گرایش به نیکی ،زیبایی،حق و حقیقت ، ومحبت در یک کلمه ،جلوهای کمال الهی در انسان وجود دارد. و مصداق های غیر واقعی هر یک از اینها را از مصداق های حقیقیشان بشناسیم.
<< زمان آگاهی >> با نگاه به آینده :
یعنی زمان شناسی و موقعیت سنجی و آگاهی از مقتضیات زمانی که در آن زندگی می کنیم.یعنی در حصار گذشته محصور نبودن و در زندان حال گرفتار نشدن. و به آینده نظر کردن یعنی برسنن حاکم بر تاریخ واقف بودن و توانایی تطبیق امروز با گذشته و وقایع امروزین با وقایع مشابه تاریخی را داشتن،برای استخراج درسها و عبرتهای زمانه به منظور ساختن آینده رمشن. و چه آینده ای روشن تر از جهان پس از ظهور حضرت ولی عصر (عج) اصولا جلوه های مهم تمایز تشیع با همه ادیان و مذاهب دیگر همین آینده نگری و تعیین مسئولیت شیعه منتظر برای سهم داشتن در ساختن آینده است. و بخش عمده ای از روایات و احادیث آخر الزمانی که علایم آخر الزمان و ظهور را بیان داشته اند. و در حقیقت برای منتظران وظیفه و نقش تعیین کرده اند هم به همین خاطر است.راستی هیچ به نشانه های آخرالزمان و علائم غیر حتمی ظهور و تطابق عجیب آنها با زمان حاضر توجه کرده اید.
<< جامعه آگاهی >> با نگرش جهانی:
به طور خلاصه یعنی شناخت گرایش ها نگرش ها وارزشها و ضد ارزش هاای حاکم جامعه ای که در آن زندگی می کنیم ، آن هم بدمن هیچ تعصبی.سپس شناخت جامعه رقیب همراه با وقایع نگری و درک ضعف ها و قوت ها و تهدید ها و فرصت های جامعه خود و رقیب علاوه بر ابن درک کلی شرایط حاکم بر جامعه بین المللی و نگاه جوامع دیگر به جامعه اسلامی ایرانی ما و عوامل مهم هویت بخش زندگی ما از دیگر فاکتور های لازم این بخش است .قدم بعدی در این رابطه درک هویت جمعی خود و نقش و جایگاه خود به عنوان یک فردی از یک جمع و جزئی از یک کل منسجم برای رسیدن به جامعه آرمانی و آرمان شهر اسلامی می باشد.
<< فرقان >> :
فرقان یعنی قدرت تشخیص تشخیص خوب از بد حق از باطل ،راه از چاه هدایت از ضلالت و روشنایی از تاریکی. فرقان همان است که خداوند در قرآن می فرماید و<< من یتق اله ،یجعل له فرقانا>> یعنی چنین قدرت تشخیصی حاصل تقوای الهی ،دوری از گناهان و هوای نفس و جاذبه های دنیایی است. اگر کسی خود آگاهی داشته باشد زمان آگاه و جامعه هم آگاه باشد اما تقوا نداشته باشد. نمی تواند انسان بصیری باشد. و سر انجام در کوران فتنه های دوران حتی اگر تشخیص هم درست باشد در انتخاب دچار گمراهی خواهد شد. اگر بخوایم بصیرت خود بسنجیم معیارهای چهار گانه فوق را باید در زمینه کلی ولایت مداری خود مورد نقد قرار دهیم.
هرگزم نقش تو از لوح و دل جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
تا ابد سر نکشد و سر پیمان نرود
یا صاحب الزمان
خدایا توفیقی عنایت کن تا در مقام سربازی
سرباز آقا صاحب الامر عج باشیم
ندیدم هر چه گشتم،کوچه کوچه،ردپایت را
چه می شد؟کاش می شد!بشنوم من هم صدایت را
قتیل قبله ! دردت را بلا گردان دیرینم
چه می شد ؟!کاش می شد!تا سپر باشم بلایت را
ندیدم ،با تمام چشم گشتم ،چشم هایم کور
تمام عمر هم هرگز نخواهم دید،جایت را
تو را روشن نخواهم دیدمی دانم ولی یک شب
بیا در خواب من ،شاید ببینم خیمه هایت را
دعا کن پرده گوشهایم بلرزد یک صدا ناگاه
خجالت می کشم ،نشنیده ام بانگ رسایت را
دعا کن قسمتم باشد،تماشایت شبی در خواب
دعا تو،استجابت تو،اجابت کن دعایت را
رقیه،خیمه آتش،سکینه،قاسم مجروح
بگریم وارث عصمت!کدامین ماجرایت را؟
خدا در سوگ تو خورشید را ناگهان پنهان کرد
کی ام من؟تا بگیرم،ای خدارا خون!عزایت را
زبانم را به مدحت باز کردی،لطف کردی،آه
ندیدم ،کاش می شد!تا ببینم کربلایت را