نخستین کس که در مدح تو شعری گفت،آدم بود
شروع عشق و آغاز غزل ،شاید همان دم بود
نخستین اتفاق تلخ تر از تلخ،در تاریخ
که پشت عرش را خم کرد،یک ظهر محرم بود
فتاد از پا کنار رود،در آن ظهر درد آلود
کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود
دلش می خواست میشد آب از شرم،اما حیف...
دلش می خواست صد جان داشت... اما باز هم کم بود
مدینه نه،که حتی مکه دیگر جای امنی نیست
تمام کربلا و کوفه،غرق ابن ملجم بود
اگر در کربلا توفان نمی شد،کس نمی فهمید
چرا یک عمر پشت ذولفقار مرتضی،خم بود!
سوره انگور (علیرضا قزوه آبان ماه 1372)