ندیدم هر چه گشتم،کوچه کوچه،ردپایت را
چه می شد؟کاش می شد!بشنوم من هم صدایت را
قتیل قبله ! دردت را بلا گردان دیرینم
چه می شد ؟!کاش می شد!تا سپر باشم بلایت را
ندیدم ،با تمام چشم گشتم ،چشم هایم کور
تمام عمر هم هرگز نخواهم دید،جایت را
تو را روشن نخواهم دیدمی دانم ولی یک شب
بیا در خواب من ،شاید ببینم خیمه هایت را
دعا کن پرده گوشهایم بلرزد یک صدا ناگاه
خجالت می کشم ،نشنیده ام بانگ رسایت را
دعا کن قسمتم باشد،تماشایت شبی در خواب
دعا تو،استجابت تو،اجابت کن دعایت را
رقیه،خیمه آتش،سکینه،قاسم مجروح
بگریم وارث عصمت!کدامین ماجرایت را؟
خدا در سوگ تو خورشید را ناگهان پنهان کرد
کی ام من؟تا بگیرم،ای خدارا خون!عزایت را
زبانم را به مدحت باز کردی،لطف کردی،آه
ندیدم ،کاش می شد!تا ببینم کربلایت را