سوره عصر
این سوره در مکه بر پیامبر نازل شده است
بسم الله الرحمن الرحیم
وَالْعَصْرِ (١)إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ (٢)إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (٣)
صدق الله العلی العظیم
1 به عصر سوگند
2 که انسانها همه در زیانند
3 مگرکسانی که ایمان آورده واعمال صالح انجام داده اند
ویکدیگر را به حق سفارش کرده
ویکدیگر را به شکیبایی واستقامت توصیه نموده اند
راست گفت خداوند بلند مرتبه وبزرگ
● رایحه ●
حرف قلبم را هویدا می کنم ** با خدای خویش نجوا می کنم
بار الهی خسته ام از زندگی ** معصیت هایم شده شرمندگی
خوب می دانم که من بد کرده ام ** راه خوشبختی خود سد کرده ام
من ذلیلم بیش از این خوارم مکن ** دوره گرد کوچه بازارم مکن
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب ** از چه بیدارم نکردی آفتاب
توبه کردم توبه کردم بار الهی ** زندگی و عمر خود کردم تباه
باب لطفت را به رویم باز کن ** با عزیزانت مرا دمساز کن
بعد از این نجوا خدای نیک و زشت ** روی برگ کاغذین من نوشت
دوست داری مست و مجنونت کنم ** تا ابد بر خویش مدیونت کنم
دوست داری همره جانان شوی ** با خدای خویش هم پیمان شوی
می دهم با دردهایت خاتمه ** آشنایت میکنم با فاطمه
فاطمه کار خدایی می کند ** فاطمه مشکل گشایی می کند
او کلید قفلهای بسته است ** او امید هر دل بشکسته است
بهر او ارض و سما را ساختم ** گفت او من مصطفی را ساختم
بهترین غمخوار و یاور دادمش ** همسری را همچو حیدر دادمش
من به عشقش ساختم کوه و دمن ** من عطا کردم به زهرایم حسن
داده ام او را عزیز عالمین ** برترین مخلوق عالم را حسین
فاطمه بر عرض عالم کوکب است ** مادر و آموزگار زینب است
علت ایجاد عالم فاطمه است ** نقش روی قلب خاتم فاطمه است
فاطمه یعنی سرور اهل بیت ** عزت و فخر و غرور اهلبیت
او تمام دلخوشی حیدر است ** او شهید بین دیوار و در است
ای که هستی پر ز عصیان و گناه ** هر چه می خواهی تو از زهرا بخواه
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقت فرسودگی ام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا که بگیری و بمیرانی ام
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام ؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیرزمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام
ها به کجا میکشیم خوب من
ها نکشانی به پشیمانیم
نخلها ایستاده می میرند *** دل بر آتش نهاده می میرند
در هوای بهار آزادی *** به فضا پر گشاده می میرند
حسرتا لاله های باغ مراد *** که ز مادر نزاده می میرند
عاشقان درمیان سنگر خون *** به نماز ایستاده می میرند