سفارش تبلیغ
صبا ویژن

● رایحه ●

کاش در خلوتم تو فقط بودی و من
آگه از این دل پرتب تو فقط بودی من
کاش حتی دو ملک را ز برم می بردی در حرم خانه ام امشب تو فقط بودی و من
من هم از سینه دل هرزه برون می کردم این دل صد دله یارب تو فقط بودی و من
کاش هنگام دعا لب زمیان برمی خواست ،بی میانجی گری لب تو فقط بودی ومن
واژه درمطلب دل واسطه خوبی نیست،کاش بی واسطه ومطلب تو فقط بودی و من
واژه نامحرم و دل هرزه ولب بیگانست،کاش بی واسطه هر شب تو فقط بودی ومن
روز ها کاش نبودند هم دم شب بود ،شب بی اختر وکوکب تو فقط بودی و من
فاش گویم غم دل خدایا ،من بدم از تو لبالب تو فقط بودی ومن


خدایا . خدایا .... ده مو هیچ نیگوم.اگر مرا به آتش بکشی به آنها که درآتش هستند خواهم گفت که من عاشق او بوده ام واو را دوست داشته ام انها را از عشقم آگاه خواهم ساخت. گویی آسمان به زمین امده است.آسمان به زمین امده است! نه !زمینیان گویی به آسمان  دست یافته اند.وفرشتگان دست آنان را گرفته اند. ما ... نه ... من بیچاره جا مانده ام از زمین...جا مانده ام از اسمان..جا مانده ام از خود .خدا می داند جاماندام در این شب و در همه ان شب ها.چه بسا تقدیر است که این شکل رقم بخورد تمام بی قراری های من.به قول شاعرآن روز ها شاد بودم که می گذشت. شاد! هیچ دغدغه ای نبود مثل باز باران با ترانه.مثل بابا آب مثل انار مثل هیچ.اما آنقدر بی قرارم وگرفته ام از روزگار که گویی در این شب بزرگ منم جزء مسافران آسمانم!خدایا برسان شهادت را که از بیهوده مردن بیزارم.خدایا تعجیل بفرما در ظهورش.کاش به ان روز ها باز می گشتم که نامید نیستمو در این دلتنگی بازار و خفته ماندن همه.همه.من تو  او....(چشم مخمور تورا حاجت می نوشی نیست سرمه چشم کم از داروی بی هوشی نیست دردسر تا نکشی صاحب از این بی خبران گوشه ای امن تراز خلوت خاموشی نیست )چه بسا در این شب قدر تقدیر بگونه ای رقم بخورد یا من یا بقیه یا همه یا هیچ هیچ هیچیک از خواب زندگی بیدار نشوند.( مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست که نور چشم فزاید صفای طلهت دوست. از آن به خاک برآور نموده ام خود را که خاکسار نواز است ابر رحمت دوست )خدایا بارش آسمان چهار فصل  هیچ دلی را آرام نمی کند بارش دلها را برسان !یا حق

رمضان است تولد اقا امام حسن مجتبی(ع)(کریم اهل بیت)دعا کن برای ما آقا.قبرستان خانه اخر است به قول شاعر ای کسی که خودتو مشغول دنیا کردی نباید مغرور این دنیا بشی مرگ نابهنگام سراغت را میگیرد .این قبر صندوق اعمال ماست.پس باید بدانیم از خاک خلق شدیم به خاک برمی گردیم.سخنان من نیست سخنان واعظ است و چهل که چه عرض کنم ختم چهلمین روز آیا منم خواهم داشت کاش توفیق شهادت داشتم واز این خبرا نبود از بس که این دل درد دارد و مرحمی ند.!! بی خیال .یک روز آفتابی فکر رااز کجا به کجا می کشاند.آفتاب همه را به زیر سایه هدایت می کند.حضاربه وقت باقی مانده تا افطارمی اندیشند باز فکر راه خودش را طی میکند.اما من سرجایم آرام به فکرم می اندیشم .با ذکر صلوات و بارالاها تو به من ریاست دادی و تعبیر خواب رو به من یاد دادی سوره یوسف ایه صدو نه .همه چشم های خواب آلودشان را باز کرده تازه متوجه صحبت های سخن ران شده اند.ای افریننده اسمان ها وزمین مرا مسلمان بمیران و به نیکوکاران بپیوند.خدایش رحمت کند. پدربزرگمو میگم.سید بزرگواری بود.خدایا با پسر شهیدش محشورش کن.خانما سرقبر براش قران خوندن اما آقایون باز به فکر تهیه افطاری.به همین زودی وقت افطار شدچه خوب! می گذرد.بله تا چشم باز کنیم میگذرد.کاش که این لحظات ناب ماه مبارک را درک کرده نزدیک به شب قدر هستیم وآنهارا قدر بدانیم نگذاریم به بدی بگذرد.کنترل فکر چه دشوار است.سعی خواهم کرد.اما چه دشوار است تلاش برای فکر نکردن.سعی خواهم کرد.انشا الله



گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن / گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن

گفتم به نام نامیت هر دم بنازم / گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم

گفتم که دیدار تو باشد آرزویم / گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن / گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن / گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن / گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه / گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان / گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن / گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم  ز هجران تو قلبی تنگ دارم / گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن / گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان / گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن / گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم / گفتا که روز وصل را در انتظارم


لطفا این دعا را نخوانید

دعا


تا این دعا خوانده میشود، خوردن ادامه دارد!

گاهی بعضی چیزها آنقدر در دسترس هستند که دیده نمی شوند. اکثر ما روزهایی از ماه رمضان را به خاطر کشش و دعوتی که خدای متعال نصیب همه بندگانش می کند به سمت دعا و مناجات کشیده می شویم و از کتاب معروف مفاتیح الجنان که در هر خانه ای چند نمونه از انواع و اقسام آن یافت می شود، سراغی می گیریم. در اعمال ماه مبارک رمضان، دعایی با عنوان « دعای سحر معروف» آمده است. گویی جناب شیخ عباس قمی هم پیش بینی می کردند که به زودی در سحرگاه های ماه رمضان موج رادیو را به هر سمت که بپیچانی و یا شبکه های تلویزیونی را به هر سو که بگردانی، تا لحظه اذان صبح زمزمه این دعا را خواهید شنید. همان دعایی که وسطش هر پنج دقیقه زمان  باقیمانده تا خط پایان سحری خوردن را به ما اعلام می کنند.
سوالی که پیش می آید این است که آخر زمان شیخ عباس قمی که رادیو و تلویزیونی نبود تا دعای سحر معروف شود. پس سبب معروفیت این دعا چیست؟ چرا جناب شیخ عباس قمی، صاحب مفاتیح، این دعا را «عظیم الشان»(1) می خواند؟ این دعا را چه کسی روایت کرده است؟ این دعا را چه کسی می خوانده است؟ و چگونه می توان فرازهای این دعا را فهمید؟
دعای معروف نه، دعای مغفول!
حقیقت این است که اگر نبود گرسنگی و تشنگی روزه بدون سحری و نیاز ما به دانستن خط پایان خوردن و دانستن زمان اذان صبح و نیاز به برنامه ریزی بهتر جهت استفاده از اطعمه و اشربه رنگارنگ سفره سحر، این «دعای سحر معروف» امروز چندان هم معروف نبود و باید آن را « دعای سحر غیرمعروف» می نامیدند. البته معروفیت این دعا چیزی از مغفولیت آن نزد ما کم نمی کند. پس بهتر است از امروز برای اینکه رگ غیرتمان بیشتر بجنبد، فهرست مفاتیح الجنان منزل را باز کنیم و لغت «معروف» را از کنار اسم دعا خط بزنیم و بالای آن بنویسیم:«دعای سحر مغفول»!
سید بن طاووس(ره) در کتاب اقبال الاعمال درباره این دعا چنین می نویسد:«ایوب بن یقطین به خدمت امام رضا(ع) نامه ای نوشت و در آن از او خواست که بر این دعا صحه بگذارد. حضرت  در پاسخ او مرقوم فرمود:«بله، این دعا، دعای حضرت امام باقر علیه-السلام در سحرهای ماه رمضان است.»
دعایی که بر سر آن دعوا می شود
حضرت امام رضا علیه السلام سپس روایتی از امام باقر می فرمایند که مضمون آن تکان دهنده است و بلکه این روایت بتواند ما را از غفلتی که نسبت به این دعا روا داشته ایم بیدار کند. سید بن طاووس به نقل از امام رضا علیه السلام این چنین ادامه می دهد:ادامه مطلب...